شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

ندانستم که دوستش دازم یا که نه ؟

چشم هایم امروز

در مسیر همیشگی ام

آوخته پیر زنی شد که

با چنگ و دندان

_ و البته دندان های  کرم خورده یک در میانش _

چادر سنگین سیا هی را به سر نگه میداشت

با دستی

آویزان میله اتوبوس

و با دست دیگر

صلوات شمار را می فشرد

و پله های مذهب را بالا میرفت !


ندانستم که دوستش دازم یا که نه ؟


راستی یادت باشد من جویده ام پاکن های ته همه مداد هایم را

 باور  کنم دوباره

بهانه ای شده ای بر پاکنویس کردن

چرک نوشته هایم ؟

با این تفاوت که  اینبار در آغاز فصل

دیگر به نام خدایی نخواهد بود 

و کاغذ ها خطی به سنیه نخواهند داشت

سفید سقید 

راستی یادت باشد  من جویده ام

پاکن های ته همه  مداد هایم را ؟

" کسی در آن سوی شهر اسفندش را به سمت من فوت میکند !"

در تختم مچاله میشوم
در این فکر
که تنها دلخوشکنک این روز های بلند و داغ
اسپند دود کردن های شبانه ی توست
که باز میکند گره کور افتاده بر شاهرگ روزمرگی هایم را
... و شاید
چشم بدی را
کور
که نمیتواند ببیند
" کسی در آن سوی شهر اسفندش را به سمت من فوت میکند !"



چون طلای ناب مرا بی منت از خاکم بکن
یک شبی را عاشقانه از هوس پاکم بکن
هر نگاهت موجی بر هر تخته سنگ پیکرم
پرتلاطم تر ز پیشم. غرق امواجم بکن

بی منت از خاکم بکن
از هوس پاکم بکن
غرق امواجم بکن...

میپسندم بازوانت را به دور شانه ام
اول کارم هنوز. فکر سرانجامم بکن
با تو من در شب خیال دیگری دارم به سر
همچو شبگردی مرا از خواب بیدارم بکن

بی منت از خاکم بکن
از هوس پاکم بکن
غرق امواجم بکن
فکر سرانجامم بکن
از خواب بیدارم بکن...

دوست دارم همچو پیچک بر سر و پای تو پیچم
باز امشب چون گل وحشی شدم. رامم بکن
شبنمی شو. بوسه بر گلبرگ اندامم بزن
بوسه بارانم بکن. بی تاب بی تابم بکن
بخت و قسمت را بگو دستی به دست هم دهند
دست به دستم ده. کنار سایه ات خوابم بکن

بی منت از خاکم بکن
از هوس پاکم بکن
غرق امواجم بکن
فکر سرانجامم بکن
چون گل وحشی شدم.رامم بکن
بی تاب بی تابم بکن
در کنار سایه ات خوابم بکن