شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

شباهنگ

این جا که منم نیش مار نوشابه ی گل ارمغان می آورد ....فسانه نمی گویم

چونانی نیستی که در خور پیراهنم باشی تا ترا بگسترانم بر تمامی جانم !

واگر باد بیاید ؟

سرم گردن کشی می کند و سر گردان یک آن با تو بودنم . به ریش هایت آویزانم  و تاب میخورم .... و تاب می خورم  جایی میان زمین و هوا ... مردد در آفتادن ویا چنگ زدن و تاب می خورم  ...  رها کردن و یا آویختگی  و تا می خورم.... خونم منجمد میشود ولی همچنان تاب میخورم ... واگر به یکباره باد بیاید   ؟

از تو گذشته ام اما یاد و خاطرت سر بر می آورد از سایه های روی دیوارم .  و ترس از تکرار گذشته ها در دندانهایم جان میگیرد و سکوت رختخوابم را بر هم میزند آسایش خواب میرمد از من و هشیاری  پی در پی نیشگونم میگیرد . گذشته هایت بر من حرام میکند مرحمت یک آن خفتن را !

در این آشفته بازار بی کسی مرا بگوی که  پناهنده ای نمی خواهی   ؟

گربه همسایه حامله است . بوی گند ویارش شهوتم را بیدار می کند . با لالایی خوابش میکنم . با دو دست ام خودم را به تخت  می بندم و خودم را به خشونت زنجیر ها چفت میکنم  

جنسیتم را خفه میکنم و از یاد ها میبرم ! گربه های ولگرد عاشق هم دمشان را روی کولشان میگذارند و می روند . از دور شهوتشان را میبینم که بو می کشد و سوراخی را برای خزیدن پیدا میکند .  

با خودم که نمیدانم چه هستم سر میکنم و در امانم  

بد نمیگذرد .... 

هنوزم میشه قربانی این وحشت منحوس نشد ....  

میشه اسیر شب و دیروز نشد ....

تو ای پری کجایی ؟  

آن خس و خاشاک تویی 

 پست تر از خاک تویی  

شور منم نور منم 

 عاشق رنجور منم  

زور توبی کور تویی  

هالۀ بی نور تویی 

 دلیر و بی باک منم 

مالک این خاک منم

شعری از دکتر زهرا رهنورد:  

گرگها خوب بدانند  

که در این ایل غریب گر پدر مرد,  

تفنگ پدری هست هنوز  

گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند 

 توی گهواره ی چوبی پسری هست هنوز 

 آب اگر نیست  

نترسید 

 که در قافله مان دل دریایی و چشمان تری هست هنوز